حرارت فلسفه...فیزیک

و « آه » انتهای نام توست،ابتدای من...

پايان كودكي/نوشته آرتور سي كلارك


     پايان كودكي                                                                                                                         نگاهي اجمالي به رمان پايان كودكي /آرتور سي كلارك                                                    

       در واقع اساطيري كه مي خوانيم خاطره اي از آينده است ،

                                                           نه از گذشته...





آرتور سي كلارك در رمان خود پايان كوركي به توصيف به توصيف اولين برخورد هاي بشر با موجودات فضايي مي

پردازد . دراين داستان ناوگاني از سفينه هاي فضايي غول آسا بر فراز تمام شهرهاي بزرگ دنيا معلق است و

چندين نسل است كه مردم آنها را مي بينند . «اربابان بزرگ» يعني همان افراد سفينه هاي فضايي كه

خودشان را به اين نام مي خوانند ،مدام با زمين ارتباط راديويي دارد فولي هيچ وقت خودشان را نشان نمي

دهند . بعد از سالها عاقبت اربابان بزرگ از سفينه ها بيرون مي آيند و آفتابي ميشوند و آن وقت دليل

انزوايشان  در همه ي آن سالها معلوم مي شود : اربابان بزرگ از دل اساطير خود ما بيرون آمده اند و شباهت

عجبي به اهريمن دارند . وقتي ار آنها سوال مي شود كه آيا قبلا هم ديداري از زمين داشته اند و افسانه هايي

كه در مورد شيلطين داريم فخاطراتي است كه از دوران ديدار آنها داريم ،جواب ميدهند : خاطره نيست. تا حالا

بايد برايتان ثابت شده باشد كه زمان پيچيده تر از آن است كه علم شما تصور مي كرد . آن افسانه ها هم در

واقع خاطره گذشته نبود ، خاطره آينده بود....


لازم است كه خاطر نشان كنم... قصد وبلاگ،تنها معرفي كتاب(رمان پايان كودكي) است

..............نه ترويج (يا تاييد) تفكر و فرهنگ بيگانگان!!!!

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۰۳ساعت 14:14  توسط zohal29  |